کد مطلب:28047 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:126

دشمنی قریش












1016. نثر الدرّ - به نقل از ابن عبّاس -:میان علی علیه السلام و عثمان، گفتگویی در گرفت. عثمان گفت: من چه كنم كه قریش،[1] شما (بنی هاشم ) را دوست ندارند. شما در جنگ بدر از آنها هفتاد تن را كشتید؛ هفتاد نفری كه سیمایشان چون گوشواره های زرین بود و بینی شان پیش از لب هایشان آب می نوشید[2]. [3].

1017. شرح نهج البلاغة - در بیان دشمنی شدید ولید با علی علیه السلام -:در جنگ بدر، علی علیه السلام پدر ولید (عُقبة بن ابی مُعَیط ) را پس از به بند كشیدن، كشت و افزون بر آن، [ خود ولید نیز] به خاطر كشمكش با علی علیه السلام، در قرآن، «فاسق» نامیده شد[4]. [5].

1018. فرائد السمطین - به نقل از نبیط بن شریط -:با علی بن ابی طالب علیه السلام بیرون آمدیم و عبد اللَّه بن عبّاس نیز با ما بود. چون به برخی از باغ های انصار رسیدیم، عمر را دیدیم كه نشسته و به فكر فرو رفته است.

علی بن ابی طالب علیه السلام به او گفت: ای امیر مؤمنان! به چه خاطر، تنها در این جا نشسته ای؟

گفت: به خاطر كاری كه مرا به خود مشغول داشته است.

علی علیه السلام گفت: می خواهی یكی از ما با تو باشد؟

عمر گفت: اگر عبد اللَّه باشد، خوب است. پس، عبد اللَّه با او ماند و من با علی علیه السلام روانه شدم.

او [ قدری] درنگ كرد و سپس به ما ملحق شد.

علی علیه السلام گفت: چه خبر بود؟

گفت: ای ابو الحسن! تو را از چیزی شگفت از شگفتی های امیر مؤمنان [ عمر ]باخبر می كنم؛ ولی به كسی مگو!

گفت: باشد، بگو.

گفت: چون گذشتی، عمر در حالی كه به پشت سر تو می نگریست، سه بار آه كشید. [ به او] گفتم: ای امیر مؤمنان! از چه آه می كشی؟ گفت: ای عبد اللَّه! به خاطر آقایت؛ و بی گمان، چیزهایی به وی داده شده كه به هیچ یك از خاندان محمّد داده نشده است و اگر سه چیز در او نبود، برای این خلافت، كسی جز او شایسته نبود. گفتم: ای امیر مؤمنان! آنها چه هستند؟ گفت: شوخ طبعی فراوان، دشمنی قریش با او، و كم بودن سنّش.

علی علیه السلام گفت: چه پاسخی به او دادی؟

[ عبد اللَّه] گفت: رگ غیرت و تعصّب خانوادگی ام جنبید و گفتم: ای امیر مؤمنان! امّا [ در مورد] شوخ طبعی زیادش:پیامبر خدا نیز شوخی می كرد و جز حق نمی گفت. آن گاه كه پیامبر خدا - در حالی كه ما از كودك و جوان و میان سال و كهن سال در پیرامون او بودیم - به كودك می گفت:«بخور، بخور» و سخن و دلش یك سان بود [ و طعنه نمی زد و دروغ نمی گفت]، تو كجا بودی؟

و امّا دشمنی قریش با او: به خدا سوگند، او به دشمنی آنها اهمیّتی نمی دهد، پس از آن كه به خاطر خدا - آن هنگام كه خداوند، دینش را آشكار ساخت - با آنان جنگید و سركردگان آنان را در هم شكست و خدایانشان را خُرد نمود و زنانشان را در اندوه فرزندانشان نشانْد. حال، هر كس می خواهد، او را ملامت كند.

و امّا كمی سنّش: تو می دانی هنگامی كه خدای متعال، آیه [ برائت]:«بَرَآءَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ی؛[6] بیزاری و برائتی است از سوی خدا و پیامبرش» را نازل كرد، پیامبرصلی الله علیه وآله یارش [ ابو بكر ]را به سوی مكّه فرستاد تا پیام را از جانب او برساند؛ امّا خدا به پیامبرش فرمان داد كه جز مردی از خاندان وی، پیام را نرسانَد. پس، علی علیه السلام را روانه كرد. آیا خداوند، وی را كوچك شمرد؟!

عمر گفت:بس است و این را پنهان دار كه اگر از جز تو می شنیدم، در میان دو سنگلاخ[7] مدینه آسایش نداشتم.[8].









    1. چنان كه پیش تر گفتیم، هرجا سخن از «قریش» در برابر علی علیه السلام باشد، مقصود، «قریش سیاسی» یا همان قُریشیانِ غیر بنی هاشم اند. (م)
    2. كنایه از تكبّر و بزرگ منشی آنهاست، همچون «باد دماغ داشتن» در فارسی. (م)
    3. نثر الدرّ:68/2، شرح نهج البلاغة:22/9.
    4. در آیه:«إِن جَآءَكُمْ فَاسِقُ م بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُواْ» (حجرات، آیه 6).
    5. شرح نهج البلاغة:8/2.
    6. توبه، آیه 1.
    7. در شرق و غرب مدینه، دو منطقه پوشیده از سنگ های سخت و سیاه است كه به احتمال فراوان گدازه های آتشفشانی اند. (م)
    8. فرائد السمطین:258/334/1.